سالي كه رفت
پارسال هنوز صحنه ي تحويل شدن سال جلوي چشمم هست
همه قرآن مي خونديم.به جاي صداي توپ ، صداي يا حسين تلويزيون پخش مي كرد.مداحي هاي زيبايي پخش مي كرد.عيد اربعين بود!حال و هواي عجيبي داشت.
احساس مي كردم سالي متفاوت را پيش رو دارم !سالي با پر از اتفاق هاي خوب!
01
يكسال گذشت
الحمدالله تجربه هايي ناب داشتم . لحظه هايي كه تنها من تنها در كل دنيا در حال و آينده تجربه كردم حس هايي متفاوت كه شايد فقط همان لحظه در كل عالم يك باربراي هميشه براي من خلق شد!
امسال در كمال ناباوري دانشگاهم و رشته ام عوض شد نمي گم خوب بود يا بد چون واقعا توي مسيرزندگي نمي شه .... ومن كه خودم را بيش از اون كه ناخداي كشتي زندگيم ببينم يه آدم طوفان زده روي يه تيكه چوب مي ديدم كه توي مسير سعي مي كردم رها به هرسمتي كه امواج مي بردم بروم!خيلي زندگي و شرايط امسال برام تغيير كرد!و مسير زندگيم عوض شد .آن قدر كه فكر نمي كنم سالي اينچنين ديگر برايم تكرار شود!
حالا در مورد سال جديد از خودم توقع دارم! توقع ...!
حالا
بگذريم!
فقط چند تا تجربه و حس قشنگ را كه دلم براشون تنگ مي شه را مي نويسم
كنكور دادني كه نخووندم و انتخاب رشته ي هول هولكي!
سفر به مشهد و زيارت و...
تابستون شب ها كه فيلم نرگس مي ديدن و من نمي ديدم مي رفتم توي اتاقم بلاگ مي خوندم و ...!
ماه رمضون و افطاري وسحري ها توي خوابگاه!
اوايل پاييز،آن قدر احساس لذت وسبكي مي كردم كه احساس مي كردم شايد مي خوام بميرم كه چنين حسي دارم
زمان امتحانات پايان ترم كه واقعا احساسي شاعرانه داشتم، پر ازناراحتي و شادي!
همه قرآن مي خونديم.به جاي صداي توپ ، صداي يا حسين تلويزيون پخش مي كرد.مداحي هاي زيبايي پخش مي كرد.عيد اربعين بود!حال و هواي عجيبي داشت.
احساس مي كردم سالي متفاوت را پيش رو دارم !سالي با پر از اتفاق هاي خوب!
01
يكسال گذشت
الحمدالله تجربه هايي ناب داشتم . لحظه هايي كه تنها من تنها در كل دنيا در حال و آينده تجربه كردم حس هايي متفاوت كه شايد فقط همان لحظه در كل عالم يك باربراي هميشه براي من خلق شد!
امسال در كمال ناباوري دانشگاهم و رشته ام عوض شد نمي گم خوب بود يا بد چون واقعا توي مسيرزندگي نمي شه .... ومن كه خودم را بيش از اون كه ناخداي كشتي زندگيم ببينم يه آدم طوفان زده روي يه تيكه چوب مي ديدم كه توي مسير سعي مي كردم رها به هرسمتي كه امواج مي بردم بروم!خيلي زندگي و شرايط امسال برام تغيير كرد!و مسير زندگيم عوض شد .آن قدر كه فكر نمي كنم سالي اينچنين ديگر برايم تكرار شود!
حالا در مورد سال جديد از خودم توقع دارم! توقع ...!
حالا
بگذريم!
فقط چند تا تجربه و حس قشنگ را كه دلم براشون تنگ مي شه را مي نويسم
كنكور دادني كه نخووندم و انتخاب رشته ي هول هولكي!
سفر به مشهد و زيارت و...
تابستون شب ها كه فيلم نرگس مي ديدن و من نمي ديدم مي رفتم توي اتاقم بلاگ مي خوندم و ...!
ماه رمضون و افطاري وسحري ها توي خوابگاه!
اوايل پاييز،آن قدر احساس لذت وسبكي مي كردم كه احساس مي كردم شايد مي خوام بميرم كه چنين حسي دارم
زمان امتحانات پايان ترم كه واقعا احساسي شاعرانه داشتم، پر ازناراحتي و شادي!
dar payan sale jadid ra ham be shoma tabrik migam.